جشن فارغ التحصیلی و خاله شدن من !!!
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

سلااااام
این چند روزا کامم خراب شده و نمیتونم بیام آپ کنم یا بیام وبلاگتون سر بزنم آپ هاتونو بخونم پس اگه دیدید سری نمیزنم فکر نکنید فوت کردم من زنده ام
خب از این بگذریم بریم سر اصل مطلب من خیلییییی خوشحالم میدونید چرا واسمون جشن فارغ التحصیلی گرفتن  خیلی برام خوش گذشت انقدر خوشحال شده بودم ..
 دیگه اون لحظه ها برام تکرار نمیشه کلی عکس ازمون گرفتن من که نمیدونستم به کدوم دوربین نگاه کنم و لبخند بزنم نزدیکی 20 نفر دوربین به دست داشتن از ما عکس میگرفتن
بعضی ها هم فیلم برداری میکردن من که چشام درد اومده بود از بس ازمون عکس گرفتن کیک جشنمون هم فقط یه قاشقش رو خوردم بقیه ش دیگه کجا رفت خودم هم نمیدونم
وقتی داشتم برمیشتم خونه خواهرم یه دختر کوچیک و ریزی رو به دنیا آورد "سارا" الهی من فداش شم

دیگه هر دفعه تولدش بشه من به یاد جشن فارغ تحصیلیم می افتم
خب من دیگه بزرگ شدم ولی هنوزم کوچیکم سال دیگه هم که پیش دانگاهی باید برم واااااااااای من از این رشته خوشم نمیاد خیلی سخته ادبیات !! زبان فارسی!!! فلسفه !!!! خدایا به دادم برس من بی گناهم
از الان که فکرشو میکنم سر درد میگیرم چه برسه که بخوام برم سر کلاسش بشینم !!! به نظر من اونوایی که رشته انسانی میرن مخ ان و ... منم مخم دیگه !!

از شعر و کتاب های فلسفی و رمان و از رونشاسی خیلی خوشم میاد ولی این رشته برام ترسناکه ... برام دعا کنید سال دیگه سر کلاس سکته نکنم !

حالا چون خیلی خوشحالم دوست دارم شما هم بخندید :

***************************************************

حیف نون به دوستش میگه کجا به دنیا اومدی؟ میگه: بیمارستان. حیف نون میگه آخی مریض بودی؟

***************************************************

یه خانواده شهرستانی واسه زندگی میان تهران به بچه خانواده میگن ، خونه هر کی در زدی نگو ( مویوم ) بگو منم۰ طرف میگه اگه بوگوم‎(منم) اونا از کجا بفهمن که ( مویوم ؟ )


***************************************************

چرا عاقل كند كاري كه بعدا خود به خود گويد خودم كردم كه لعنت بر خودم بادا بادا مبارك بادا..


***************************************************

حیف نون زن ژاپنى می گیره، هر وقت بهش نگاه می كنه می گه اگه خوابت میاد برو بخواب!
***************************************************

از یه روانپزشک پرسیدم: شما چه طور متوجه می شید که یه فرد روانی به بستری شدن احتیاج داره؟ گفت: ما وان حمام را پر از آب می کنیم، یه قاشق چایخوری، یه فنجان، و یک سطل جلوی روانی می گذاریم و ازش می خواهیم وان را خالی کند.
من گفتم: آدم سالم سطل رو انتخاب می کنه، چون بزرگ تره.
روانپزشک گفت: نه! آدم سالم درپوش چاه وان رو بر می داره... شما دوست داری تختت زیر پنجره باشه؟

***************************************************

تو مراسم ختم بلندگو می گه: مرحوم وصیت کرده سیاه نپوشین. حیف نون داد میزنه: مرحوم غلط کرده! ما به احترامش می پوشیم!

***************************************************


حیف نون می ره کارخانه چوب بری استخدام بشه، آقاهه می پرسه: سابقه ای تو کار چوب بری داره؟
حیف نون می گه: من می تونم درختای گردو به قطر یک متر رو در مدت یک دقیقه با تبر قطع کنم!
آقاهه خیلی تحت تاثیر قرار می گیره، می گه: این همه تجربه رو از کجا آوردی؟
حیف نون می گه: از کویر لوت!
آقاهه می گه: مرد حسابی! کویر لوت درخت گردوش کجا بود؟!
حیف نون می گه: پس فکر کردی واسه چی دیگه اونجا درخت گردو پیدا نمی شه؟!

***************************************************

انشالله شما هم خاله یا دایی عمو یا عمه بشید خیلی چیز قشگیه مخصوصا وقتی میگن "خاله" الهــــــــــــــی من که خیلی دوست دارم !  

 


 





:: موضوعات مرتبط: خاطرات من , ,
:: بازدید از این مطلب : 1641
|
امتیاز مطلب : 127
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
تاریخ انتشار : 19 ارديبهشت 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: